محل تبلیغات شما

سالها قبل یکروز که خیلی حالم بد بودازون روزهای وحشتناک که مغز و قلب و عقل و شعور و همه جات با هم درد میکنه،ازون وقتهاییکه هیچی نمیتونه درد بی درمونت را درمون کنه،یه دوست قدیمی زنگ زدم بهم و شروع کردیم گپ و گفت

اینقدر سماجت کرد و پرسید تا رسید به حال_خرابم.و تا ته ماجرا را نفهمید ول کن نشد

اولش سکوت کرد.بعد خندیدبعد گفت دوستم اعتماد کن که اعتماد میاره

نترس از خیانتنترس از نبودنها و نترس از اطرافیانش

وقتی فکرت را رها کنی و مطمئن باشی اون فقط مال توئه و بهت فکر میکنه،کم کم قشنگترین حس ها میاد تو دامنت

بی اعتمادی خیلی بده،اول خودت را میسوزونه،بعد اونکه عاشقانه دوستت داره آروم آروم از فشار و استرسی که بهش وارد میشه و مدام باید خودشو تصحیح کنه و مراقبت کنه از رفتارش ازت فاصله میگیرهسکوت میکنه.غمباد میشه و توی تنهایی دق میکنه

اعتماد کن تا آرامش به قلبت بیاد و باور کنی.

بهار نوشت شماره ۲

بهار نوشت شماره ۱

کن ,نترس ,سکوت ,درد ,بی ,کنه ,نترس از ,میشه و ,اعتماد کن ,بی اعتمادی ,اعتمادی خیلی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سرگرمی و طنز روابط عمومی